بسیاری از کودکان تا ده ماه دیگر attachments از جمله attachments به مادران ، پدران ، پدر بزرگها، مادر بزرگها ، خواهر و برادر و همسایگان خود داشتند . مادر برای حدود نیمی از کودکان در سن ۱۸ ماهگی و پدر بیشتر از بقیه بود .
مهمترین حقیقت در شکل دادن پیوستها این نیست که چه کسی تغذیه میکند و کودک را تغییر میدهد اما چه کسی بازی میکند و با او ارتباط برقرار میکند . از این رو ، پاسخگویی به نظر میرسید که کلید دلبستگی است .
نظریههای پیوست
روانشناسان دو نظریه اصلی را پیشنهاد کردهاند که معتقدند در شکلگیری پیوندها مهم هستند .
نظریه یادگیری / behaviorist وابستگی ( به عنوان مثال ، Dollard & میلر ، ۱۹۵۰ ) نشان میدهد که دلبستگی مجموعهای از رفتارهای اکتسابی است . اساس یادگیری of ، تهیه غذا است . یک نوزاد در ابتدا وابستگی به هر کسی که آن را تغذیه میکند را تشکیل میدهد .
آنها یاد میگیرند که فیدر ( معمولا مادر ) را با راحتی تغذیه و از طریق فرآیند آمادهسازی کلاسیک مرتبط میدانند ، برای یافتن تماس با مادر آرامشبخش هستند .
آنها همچنین متوجه میشوند که رفتارهای خاص ( به عنوان مثال ، گریه کردن، لبخند زدن) پاسخهای مطلوب را از دیگران به همراه میآورد ( به عنوان مثال ، توجه ، راحتی ) ، و از طریق فرآیند of ، یاد میگیرند که این رفتارها را برای رسیدن به چیزهایی که میخواهند تکرار کنند .
پیوست کردن به سیستم کلاسیک
نظریه تکاملی پیوند ( به عنوان مثال ، Bowlby ، هارلو ، لورنز ) پیشنهاد میکند که بچهها از نظر بیولوژیکی از پیش برنامهریزی شدهاند تا پیوستها را با دیگران شکل دهند ، چرا که این به آنها کمک میکند زنده بمانند . نوزاد رفتارهای ذاتی " اجتماعی اجتماعی " مانند گریه و لبخند را تولید میکند که واکنشهای مراقبتی ذاتی را از بزرگسالان تحریک میکند . تعیینکننده دلبستگی ، غذا نیست ، بلکه توجه و حساسیت است .
Bowlby پیشنهاد کرد که یک کودک در ابتدا تنها یک پیوند اولیه ( monotropy ) را تشکیل میدهد و شکل دلبستگی به عنوان پایه ایمن برای کاوش در جهان عمل میکند . رابطه دلبستگی به عنوان نمونه اولیه برای تمام روابط اجتماعی آینده عمل میکند ، به طوری که میتواند عواقب جدی داشته باشد .
این نظریه همچنین نشان میدهد که یک دوره بحرانی برای توسعه یک وابستگی ( حدود ۰ - ۵ سال ) وجود دارد . اگر یک پیوند در طول این دوره توسعه پیدا نکرده باشد ، کودک از پیامدهای توسعه برگشتناپذیر مانند کاهش اطلاعات و افزایش پرخاشگری رنج خواهد برد .
مطالعات Monkey "هری هارلو "
Harlow's میمون
هارلو ( ۱۹۵۸ ) میخواست the را که توسط آن میمون rhesus به مادران خود پیوند میدهد ، مورد مطالعه قرار دهد .
این کودکان به شدت به مادران خود برای تغذیه ، حفاظت ، راحتی و اجتماعی کردن خود وابسته بودند . با این حال ، دقیقا ً، اساس این پیوند چه بود ؟
نظریه رفتاری وابستگی نشان میدهد که یک نوزاد رابطهای با a که غذا را تامین میکند ، تشکیل میدهد . در مقابل ، توضیح هارلو این بود که پیوند به عنوان نتیجهای از ارایه " راحتی محسوس " توسط مادر گسترش مییابد و میگوید که نوزادان نیاز ذاتی ( بیولوژیکی ) دارند و به چیزی برای آسایش عاطفی چسبیدهاند .
" هری هارلو چند مطالعه در مورد وابستگی به میمونها در طول the و ۱۹۶۰'s انجام داد . آزمایشها او چندین شکل گرفت :
۱. میمون نوزاد در تنهایی پرورش یافت - او نوزادان را گرفت و آنها را از تولد جدا کرد . هیچ تماسی با هم یا هر کس دیگری نداشتند . او به مدت سه ماه ، به مدت شش ماه ، برخی برای نه سال و برخی برای اولین سال زندگی خود را حفظ کرد . سپس آنها را با سایر میمونها برگرداند تا ببینند که عدم وابستگی به رفتار آنها چه تاثیری دارد .
نتایج : میمونها در رفتار عجیب و غریبی چون محکم کردن بدن خود و تکان دادن compulsively درگیر هستند . سپس آنها دوباره در جمع میمونهای دیگر قرار گرفتند . برای شروع با کودکان ، از میمون دیگر میترسیدند ، و بعد نسبت به آنها خیلی پرخاشگر شدند . آنها همچنین قادر به برقراری ارتباط یا معاشرت با سایر میمونها نبودند . میمون دیگر آنها را مورد تهدید قرار داد . آنها خود را به ضرب و جرح خود رها میکردند و موهای خود را میکندند و scratching و دستها و پاهایشان را گاز میگرفتند .
منبع سایت روانشناسی ساده
:: بازدید از این مطلب : 53
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0