بنابراین ، کارکنان باید آموزشدیده باشند تا نشانهها را نسبتا ً خوب و به طور مداوم ، حتی زمانی که تغییر در زندانها یا در یک بیمارستان روانی وجود دارد ، به آنها بدهد .
شکل رفتار
یک کمک مهم بعدی اسکینر ( ۱۹۵۱ ) مفهوم رفتار شکل دادن از طریق تخمین متوالی است . اسکینر استدلال میکند که اگر پاداش و مجازاتها به گونهای تحویل داده شوند که یک ارگانیسم را نزدیکتر و نزدیکتر به رفتار مطلوب هر بار نزدیکتر کند ، اصول of operant میتواند برای تولید رفتار بسیار پیچیده مورد استفاده قرار گیرد .
برای انجام این کار، شرایط ( یا احتمالات ) مورد نیاز برای دریافت پاداش باید هر بار که ارگانیسم یک گام به رفتار مطلوب نزدیکتر میکند ، تغییر کند .
به گفته اسکینر ، بیشتر رفتار حیوانی و انسانی ( از جمله زبان ) را میتوان به عنوان محصول این نوع از تقریب متوالی توضیح داد .
برنامههای آموزشی
در وضعیت یادگیری مرسوم ، شرطیسازی عامل، تا حد زیادی به مسایل مربوط به مدیریت دانش آموزان و دانش آموزان اعمال میشود ، به جای اینکه محتوا را آموزش دهد. این بسیار مرتبط با شکل دادن عملکرد مهارت است .
یک روش ساده برای شکل دادن رفتار ، ارایه بازخورد در عملکرد یاد گیرنده ، به عنوان مثال ، تعریف ، تایید ، تشویق و تایید است. نسبت متغیر ، بالاترین نرخ پاسخ را برای دانش آموزان در یادگیری یک کار جدید تولید میکند ، که در ابتدا تقویت ( به عنوان مثال ، تعریف ) در فواصل مکرر رخ میدهد ، و همانطور که عملکرد تقویت میشود ، معمولا ً تنها نتایج استثنایی تقویت میشوند .
به عنوان مثال ، اگر معلم بخواهد دانشجویان را تشویق کند تا به سوالاتی در کلاس پاسخ دهند ، باید از آنها برای هر تلاشی ( صرفنظر از اینکه پاسخ آنها صحیح است ) تمجید کنند . به تدریج معلم فقط دانشآموزان را تحسین خواهد کرد وقتی پاسخ آنها صحیح است و در طول زمان تنها پاسخهای استثنایی مورد تمجید قرار خواهند گرفت .
رفتارهای ناخواسته ، مانند تاخیر و تسلط بر کلاس ، میتواند از طریق بیتوجهی به معلم ، نادیده گرفته شود ( به جای اینکه با توجه به آنها مورد توجه قرار گیرد ) . این کار آسانی نیست چون ممکن است معلم دروغ بگوید اگر او بیش از حد درباره نحوه رفتار فکر کند .
دانش موفقیت نیز مهم است چون انگیزه یادگیری در آینده را تحریک میکند . اما مهم است که نوع تقویت دادهشده را تغییر دهید تا رفتار حفظ شود . این کار آسانی نیست چون ممکن است معلم دروغ بگوید اگر او بیش از حد درباره نحوه رفتار فکر کند .
خلاصه
با نگاهی به مطالعات کلاسیک در زمینه رفتار کبوترها ، میتوانیم برخی از فرضیات اصلی رویکرد behaviorist را شناسایی کنیم .
روانشناسی باید به عنوان یک علم تلقی شود ، تا به شیوهای علمی مورد مطالعه قرار گیرد . مطالعه رفتار موشها تحت شرایط آزمایشگاهی تحت کنترل دقیق انجام شد .
Behaviorism اصولا ً با رفتار قابلمشاهده سروکار دارد ، در حالی که مخالف رویدادهای داخلی مانند تفکر و احساس است . توجه داشته باشید که اسکینر میگوید که موشها آموختهاند که یک اهرم را فشار دهند چون آنها غذا میخواستند . او به جای آن متمرکز بود تا رفتار مشاهدهشده را که موشها به دست میآوردند توصیف کند .
تاثیر عمده بر رفتار انسانی ، یادگیری از محیط است . در مطالعه اسکینر ، به دلیل پیروی از یک رفتار خاص ، موشها یاد گرفتند که رفتار را تکرار کنند ، به طور مثال ، conditioning عامل .
* تفاوت کمی بین یادگیری وجود دارد که در انسانها رخ میدهد و حیوانات دیگر . بنابراین تحقیقات میتوانند بر روی حیوانات همانند انسانها انجام شوند . اسکینر پیشنهاد کرد که روش یادگیری انسانها همانند روشی است که موشها آموختهاند که یک اهرم را فشار دهند .
بنابراین ، اگر ایده layperson's شما از روانشناسی ، همیشه از افرادی در آزمایشگاهها بودهاست که کتهای سفید میپوشند و تماشای موش صحرایی بیچاره برای رسیدن به شام ، تلاش میکنند ، پس احتمالا ً به روانشناسی رفتاری فکر میکنید .
Behaviorism و offshoots در میان the دیدگاه روانشناسی قرار دارند .
منبع سایت روانشناسی ساده
:: بازدید از این مطلب : 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0